زمین


زمین عاشق شد و آتشفشان کرد و هزار هزار سنگ آتشین به هوا رفت.

خدا یکی از آن هزار هزار سنگ آتشین را به من داد تا در سینه‌ام بگذارم

و قلبم باشد.حالا هر وقت که روحم یخ می‌کند، سنگ آتشینم سرد می‌شود

و تنها سنگش باقی می‌ماند و هر وقت که عاشقم، سنگ آتشینم گُر می‌گیرد

و تنها آتش‌اش می‌ماند.مرا ببخش که روزی سنگم و روزی آتش.

مرا ببخش که در سینه‌ام سنگی آتشین است.سیل عشق

عاشق شد و عشق قطره قطره پشت دلش جمع شد؛

و یک روز رسید که قلبش ترک برداشت

و عشق از شکافِ دلش بیرون ریخت.

سیلی از عشق راه افتاد و جهان را عشق بُرد.

فردای آن روز خدا دوباره جهانی تازه خلق کرد.

مردم اما نمی‌دانند جهان چرا این همه تازه است.

زیرا نمی‌دانند که هر روز کسی عاشق می‌شود

و هر روز سیلی از عشق راه می‌افتد

و هر روز جهان را عشق می‌بَرَد

و خدا هر روز جهانی تازه خلق می‌کند!

نظرات 4 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:03 ق.ظ http://www.mahdi.kasaeizadeh.com

بسیار احساسی نوشتید. زیبا تمثیل کردید مخصوصا اوایل متن.

reza سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:49 ب.ظ

alii bood

لادن فروهر(صحرایی) جمعه 27 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:50 ق.ظ http://www.ladansahraei.blogsky.com

با سلام و خسته نباشید ببخشید مزاحمتان شدم من برای مژده خانم وبلاگ به نام خدا هست نگرانشم شما ازش خبرندارید؟لطف کنید خبرم کنید خیلی ممنون میشوم و سلام مرا بهش برسون بهش بگویید لادن خیلی نگرانته داره برات گریه میکنه.ممنونم و وبلاگ زیبایی دارید و برایتان آرزوی موفقیتی میکنم به امیددیدار

الهه چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:34 ب.ظ http://www.shahab77.blogfa.com

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم

شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو به سان قایق سرگشته روی مردابم

تو در کدام سحر بر کدام اسب سفید؟

تو را کدام خدا؟

تو از کدام جهان؟

تو در کدام کرانه از کدام سحر؟

من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!

چه کرد با دل من آن نگاه آه!

.
.
.
.
.
به وبلاگم سر بزن بدت نمیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد